ساقی

نذر کردم گر ازین غم بدر آیم روزی تا در میکده شادان و غزل خوان بروم

ساقی

نذر کردم گر ازین غم بدر آیم روزی تا در میکده شادان و غزل خوان بروم

مجنون

       

روزی مجنون از سجاده شخصی عبور می کرد.

مرد نماز راشکست وگفت:مردک! درحال رازو نیاز باخدا بودم تو چگونه این رشته را بریدی؟

مجنون لبخندی زد و گفت:عاشق بنده ای هستم و تو را ندیدم و تو عاشق خدایی و مرا دیدی!


www.meikadeh-saghi.blogfa.com

!!!

زندگی ارزش دویدن دارد ...حتی باکفش های پاره

.

.

.

.

.

www.meikadeh-saghi.blogfa.com

اسباب کشی

    

*این خونه به آدرس زیر منتقل شد * 

new home

آینه

می بینم صورتمو تو آینه

با لبی خسته می پرسم ازخودم

این غریبه کیه از من چی می خواد

اون به من یا من به اون خیره شدم

باورم نمیشه هرچی می بینم

چشامو یه لحظه رو هم می ذارم

بخودم می گم که این صورتکه

می تونم از صورتم ورش دارم

می کشم دستمو روی صورتم

هرچی باید بدونم دستم می گه

منو توی آینه نشون می ده

می گه این تویی نه هیچ کس دیگه

جای پای تموم قصه ها

رنگ غربت تو تموم لحظه ها

مونده روی صورتت تا بدونی

حالاامروز چی ازت مونده به جا

آینه می گه تو همونی که یه روز

می خواستی خورشیدو با دست بگیری

ولی امروز شهر شب خونت شده

داری بی صدا تو قلبت می میری

می شکنم آینه رو تا دوباره

نخواد از گذشته ها حرف بزنه

آینه می شکنه هزار تیکه می شه

اما باز تو هر تیکش عکس منه

عکس ها با دهن کجی بهم می گن

چشم امید و ببر از آسمون

روزا  با هم دیگه فرقی ندارن

بوی کهنگی میدن تمومشون