ای ناگهان ترازهمه اتفاق ها!
پایان خوب قصه تلخ فراق ها!
یک جا به شوق آمدنت بازمی شوند
درهای نیمه بازتمام اتاق ها
یک لحظه بی حمایت توازستون عشق!
سر بازمی کنند ترک های طاق ها
بی دستگیری ات به کجا راه می برم؟
دراین مسیرپرشده از باتلاق ها
بازآبهارمن!که به نوبت نشسته اند
درانتظاربرگ درختان،اجاق ها
ای وارث شکوه اساطیر!جلوه کن
تا کم شود ابهت پرطمطراق ها…
امیراکبرزادهخرم آن روز کزین منزل ویران بروم _____ راحت جان طلبم وز پی جانان بروم
چون صبا با تن بیمار و دل بیطاقت _____ به هواداری آن سرو خرامان بروم
گرچه دانم که به جائی نبرد راه غریب ___ من به بوی سر آن زلف پریشان بروم
به هواداری او ذره صفت رقصکنان ____ تا لب چشمهء خورشید درخشان بروم
در ره او چو قلم گر به سرم باید رفت _____ با دل زخمکش و دیدهء گریان بروم
نذر کردم گر ازین غم بدر آیم روزی _____ تا در میکده شادان و غزلخوان بروم
دلم از وحشت زندان سکندر بگرفت _____ رخت بربندم و تا ملک سلیمان بروم
تازیان را غم احوال گرانباران نیست ____ پارسایان مددی تا خوش و آسان بروم
ور چو حافظ نبرم ره ز بیابان بیرون _____ همره کوکبهء آصف دوران برو