ساقی

نذر کردم گر ازین غم بدر آیم روزی تا در میکده شادان و غزل خوان بروم

ساقی

نذر کردم گر ازین غم بدر آیم روزی تا در میکده شادان و غزل خوان بروم

آینه

می بینم صورتمو تو آینه

با لبی خسته می پرسم ازخودم

این غریبه کیه از من چی می خواد

اون به من یا من به اون خیره شدم

باورم نمیشه هرچی می بینم

چشامو یه لحظه رو هم می ذارم

بخودم می گم که این صورتکه

می تونم از صورتم ورش دارم

می کشم دستمو روی صورتم

هرچی باید بدونم دستم می گه

منو توی آینه نشون می ده

می گه این تویی نه هیچ کس دیگه

جای پای تموم قصه ها

رنگ غربت تو تموم لحظه ها

مونده روی صورتت تا بدونی

حالاامروز چی ازت مونده به جا

آینه می گه تو همونی که یه روز

می خواستی خورشیدو با دست بگیری

ولی امروز شهر شب خونت شده

داری بی صدا تو قلبت می میری

می شکنم آینه رو تا دوباره

نخواد از گذشته ها حرف بزنه

آینه می شکنه هزار تیکه می شه

اما باز تو هر تیکش عکس منه

عکس ها با دهن کجی بهم می گن

چشم امید و ببر از آسمون

روزا  با هم دیگه فرقی ندارن

بوی کهنگی میدن تمومشون

نظرات 4 + ارسال نظر
TANNAZ جمعه 7 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 15:18 http://tannaz59.blogsky.com

اگر خواهان کسب درآمد اینترنتی هستید به وبلاگ من مراجعه کنید

شهناز شنبه 8 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 12:21 http://shahnaz69.blogsky.com

چه جالب خیلی قشنگ بود

یلدا شنبه 8 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 17:57 http://easternstar.blogfa.com

سلام دوست خوبم قشنگ بود امیدوارم همیشه همین طور زیبا بمونه تا بعد...

شهان سه‌شنبه 17 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 19:50

اومدم نبودی!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
کحابودی کلک؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد