ساقی

نذر کردم گر ازین غم بدر آیم روزی تا در میکده شادان و غزل خوان بروم

ساقی

نذر کردم گر ازین غم بدر آیم روزی تا در میکده شادان و غزل خوان بروم

به شوق آمدنت...

 

 

 

ای ناگهان ترازهمه اتفاق ها!

پایان خوب قصه تلخ فراق ها!

یک جا به شوق آمدنت بازمی شوند

درهای نیمه بازتمام اتاق ها

یک لحظه بی حمایت توازستون عشق!

سر بازمی کنند ترک های طاق ها

بی دستگیری ات به کجا راه می برم؟

دراین  مسیرپرشده از باتلاق ها

بازآبهارمن!که به نوبت نشسته اند

درانتظاربرگ درختان،اجاق ها

ای وارث شکوه اساطیر!جلوه کن

تا کم شود ابهت پرطمطراق ها…

امیراکبرزاده

امتحان...

 

 

فصل امتحان داره می رسه برای همه ازجمله خودم ارزوی موفقیت می کنم

حافظ

خرم آن روز کزین منزل ویران بروم _____ راحت جان طلبم وز پی جانان بروم‏ 


چون صبا با تن بیمار و دل بی‏طاقت _____ به هواداری آن سرو خرامان بروم‏ 


گرچه دانم که به جائی نبرد راه غریب ___ من به بوی سر آن زلف پریشان بروم‏ 


به هواداری او ذره صفت رقص‏کنان ____ تا لب چشمه‏ء خورشید درخشان بروم‏ 


در ره او چو قلم گر به سرم باید رفت _____ با دل زخم‏کش و دیده‏ء گریان بروم‏  

 

http://www.persianpaintings.com/ostadfarshchian/images/farshjian-16.jpg


نذر کردم گر ازین غم بدر آیم روزی _____ تا در میکده شادان و غزل‏خوان بروم‏ 


دلم از وحشت زندان سکندر بگرفت _____ رخت بربندم و تا ملک سلیمان بروم‏ 


تازیان را غم احوال گرانباران نیست ____ پارسایان مددی تا خوش و آسان بروم‏ 


ور چو حافظ نبرم ره ز بیابان بیرون _____ همره کوکبه‏ء آصف دوران برو